سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با هر آدمى دو فرشته است که او را مى‏پایند و چون قدر الهى رسد بدان واگذارش نمایند ، و مدت زندگانى که براى انسان است چون سپرى وى را نگهبان است . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----4119---
بازدید امروز: ----0-----
بازدید دیروز: ----0-----
دستی که نوشت

 

نویسنده: علی غبیشاوی
شنبه 85/5/14 ساعت 9:46 صبح

  دو سه روزی مهمان داشتم و حتی وقت پی گیری اخبار لبنان را هم نداشتم در عوض تا دلتان بخواهد شب نشینی بود و تعریف خاطرات گذشته های دور . یکی از میهمانان که به تازگی دوره خدمت اجباری را به پایان رسانده بود ازخاطرات ایام سربازی می گفت . از روزهای اول آموزشی ، از دعواهای تهرانی ها و اصفهانی و لرها و عرب ها در آسایشگاه ، از پر کردن دفتر خاطرات سربازان برای همدیگر و آن شعر معروف ، ( گل سرخ و سفید و ارغوانی ، فراموشم نکن تا می توانی ) از دستبرد زدن های شبانه به آشپزخانه ، از ساعات طولانی پست های نگهبانی  شب ، و از خیلی چیزهای دیگر . اما برای من جذاب ترین بخش صحبت هایش زمانی بود که از بزم های شبانه آسایشگاهشان می گفت و جملاتی که هنگام بالا آوردن تَهِ بطری های مشروبشان بر زبان می آوردند .

         مثل : به سلامتی خیار !نه به خاطر « خ » اولش بلکه به خاطر بقیه اش : « یار »

                 به سلامتی درخت ! نه به خاطر قشنگیش ! بلکه به خاطر اینکه ریشه هاش خواهرمادر زمین رو ... 

                 به سلامتی دریا ! نه به خاطر بزرگیش . بلکه به خاطر یه رنگیش

                 به سلامتی آسمون ! نه به خاطر پهناور بودنش ، بلکه به خاطر اینکه شونصدتا ستاره داره صداش در نمی آد ولی این سرهنگ زارعی مادر ... سه تا ستاره داره خدا رو بنده نیست

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • به سلامتی درخت
    تولد تلخ

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •